آمیتریسآمیتریس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

ثبت لحظاتی سخت شیرین

تولد عمو

چند شب پیش تولد عمو بود و ما هم کیک خریدیم و رفتیم بالا. این هم عکس های اونروز خیلی جالب بود که موهات و درست کرده بودم و آوینا هم دلش میخواست . بهش گفتم خاله برو و شونه بیار تا موهات و درست کنم. به شدت گارد گرفتی که مامان من درست کنم! شب هم که آمدیم خونه بهم گفتی " مامان اصلا دوست ندارم موهای آوینا رو هم درست کنی... اصلا."😃😃 و جالب تر این بود که آوینا تک تک رفتارهای تو رو الگو میگرفت ... وقتی داشتم ازت عکس میگرفتم تو رو نگاه میکرد و سعی میکرد فیگور بگیره... تو هم حرص میخوردی 😃😂 بمیرم برات .. بهت میگم مامان آدمی که قوی تره خوب دیگران ازش الگو برمیدارن اینکه بد نیست... اما تو باز حرف خودت و میزنی..." مامان دوست ندارم ادای من و دربیاره"...
4 آبان 1398
1